برای داشتن یک زندگی مشترک موفق، باید گاو باشید!

به نام خدا

 

- نمی‌تونم دغدغه‌ها و خستگی و حوصله‌ سر رفتن‌های یه نفر دیگه رو هم تحمل کنم. 

- پس غلط کردی ازدواج کردی.

- راه دیگه‌ای نداشتم، یا باید ازدواج می‌کردم یا به گناه میفتادم. 

- می‌خواستم به همین برسی که راه دیگه‌ای نداشتی. پس درست کردی که ازدواج کردی! 

- ولی با پای یکی دیگه راه رفتن خیلی سخته. گاهی مجبوری آرومِ آروم بری تا هم‌سر و هم‌پایی که انتخاب کردی بتونه بهت برسه. 

- برای اونم خیلی جاها همینطوره.

- گاهی وقتا اعصابمو به هم می‌ریزه.

- اگه هدف آرامشه، اگه قراره لباس همدیگه باشید، باید یاد بگیری ببینی و نبینی. بشنوی و نشنوی. 

- ینی چی؟ 

- یعنی یه کم بیخیال شو. قرار نیست همه چی همیشه سر جاش باشه. زندگی با پروژه سر کارت فرق داره. یه روزی تو خسته‌ای، یه روزی هم خانمت. حالا از راه میای و می‌بینی ظرفا مونده، یا خونه جارو نشده. تو ببین و نبین. 

- اینکه باید خودمو به نفهمی بزنم خیلی برام درد داره. 

- دردِ جر و بحث و ناراحتیای بعدش بیشتره. شریکت کامل نیست، همونطور که تو. اگه بخوای ذره‌بین بگیری دستت فقط به زندگیت آسیب می‌زنی. پس باید نفهمی. باید چشماتو ببندی تا آروم بگیری.

یه کلام: باید گاو باشی.  

 

پ.ن: دعوت می‌کنم از سکوت، مخروط ناقص مشکی و تمام متاهلین که در ادامه جمله زیر یه پست بنویسن، لطفا: 

برای داشتن یک زندگی مشترک موفق، باید...

۱۰:۴۲
سارا سماواتی منفرد
۱۷ مهر ۰۱ , ۲۳:۱۵

سلام

کاملا موافقم و من فکر می کنم یکی از مهمترین نکات در زندگی مشترک همین نکته هست که زوجین دنبال برجسته کردن نقاط ضعف هم نباشند و تمرکزشون بر کلیت شخصیت همسرشون باشد و مکمل همدیگه تو زندگی باشند و حساسیت های بی مورد را کنار بگذارند و همدیگر را حمایت کنند.

ممنون که دعوت کردید خیلی لطف دارید ( ان شا الله در اولین فرصت )

پاسخ :

گفتنش راحته...اما فعلا نتیجه عملکرد درخشان من، جر و بحث هر روزه بوده!

ممنونم که دعوت رو پذیرفتید. 
آسـِ مون
۱۸ مهر ۰۱ , ۱۱:۴۰

خدا به همسرتون صبر بده:)

چقدر غر می زنید!

پاسخ :

خوب نگاه نکردید شاید. چون داشتم از سیر تکامل خودم در دوران تاهل حرف می زدم. 
باید بهتر بشیم...
آسـِ مون
۱۸ مهر ۰۱ , ۱۵:۵۴

بله درسته.

کلا عرض کردم و البته کمی هم اغراق کردم

انشالله خوشبخت و عاقبت بخیر باشید

پاسخ :

ممنونم.
علی ابن الرضا
۲۰ مهر ۰۱ , ۱۶:۲۹

صرفا جهت مزاح :

گاهی باید گاو باشی 

گاهی دراز گوش -دور از جنابتان-

گاهی گوسفند ـ البته کمی بیشتر از گاهی ـ

گاهی گربه 

گاهی مگس -مخصوص زمان منت کشی -

گاهی هر چیز دیگر

خلاصه که هر لحظه ه شکلی بت عیار در آیی  در عین حال مواظب باشی لحظه ها رو غاطی نکنی که اونوقت حسات با کرام الکاتبینه.

 

پاسخ :

صرفا جهت مزاح؟!!
مگه خودت قبول نداری که عین حقیقته؟
ف. شبگرد
۲۱ مهر ۰۱ , ۱۷:۵۷

در دو سال اول ازدواج، جر و بحث تا دو بار در روز عادیه. حتی برای آدم‌هایی که خیلی اشتراک دارن! بعدها کم کم بهتر میشه و آدم انعطاف پیدا می‌کنه.

بهترین کار هم به نظر من اینه که آدم سعی کنه خودش رو بذاره جای طرف مقابل و درکش کنه. هرچند سخت باشه

پاسخ :

آدم شدن چه مشکل...

ممنونم.
ناشناس
۱۴ آبان ۰۱ , ۲۱:۴۰

یعنی فقط برای به گناه نیفتادن ازدواج کردید؟

پاسخ :

من این حرف رو نزدم. 
البته برای صحبت بیشتر در این مورد قطعا نیازه که طرف مقابل جرأت و هویت داشته باشه!
صاد نون
۰۳ آذر ۰۱ , ۲۰:۴۵

برای یک زندگی موفق تو هر بحثی تو هر برهه ای دو طرف باید ب این فکر کنن، ک چی «سازنده اس»؟

و کلید ماجرا البته تمرین گفتگو و شنیدنه .

 

درمورد اونجایی ک گفتید پای یکی دیگ راه رفتن سخته.

باید بگم سخته چون رشد داره،

من احتمالا خیلی کوچیکتر از شمام، ولی واقعا اینو درک کردم ک زندگی مشترک سراسر بستر رشده.

و چون عین صاد میخونید  واژه رشد  در دایره لغاتمون و ارزشمندیش باید نزدیکی داشته باشه..‌

پاسخ :

بعله بعله، چون عین صاد خوندیم، دقیقا با پوست و گوشت احساس می کنم منظورتون از رشد چیه :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

روزهایِ تَبـعید

...در این اِشکستگی‌ها صد درستی‌ست ...

سوار پیش آمد و گفت: جلودارها هنوز خبری از شهر نیاورده‌اند. بیم آن دارم که امشب را هم در راه باشیم.
عبدالله پاسخ داد: نه جوانمرد. نه. بد به دلت راه نده. چند فرسخ بیشتر تا دیارمان نمانده. خدا بخواهد قبل از تاریکی کامل هوا خواهیم رسید.
تاجر جوان با لبخندی پر از امید، سوار را بدرقه کرد و سوار که چند سالی از عبدالله بزرگتر بود، مسیر بازگشت به انتهای کاروان را پیش گرفت در حالی که با خود می‌گفت:« این جوانک نه خستگی می‌شناسد نه خطر.»

Designed By Erfan Powered by Bayan