اگر هستی که بسم الله، در تاخیر آفات است

می‌فرماید:

«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»

سوره آل عمران/64

 

یعنی برید به یهودیا و مسیحیا بگید بیاید یه کلمه مشترک بین خودمون پیدا کنیم و با همین مفهوم مشترک بتونیم کنار هم زندگی کنیم. 

شروع دعوت به نقاط مشترک از سمت شما باشه توی جامعه. اشتراک؟ با کی؟؟؟ با یهودیا و مسیحیا!

 

حالا به نظرتون ما که با یهود و نصاری می‌تونیم حرف مشترک پیدا کنیم و کنار هم زندگی کنیم، با هم‌دین‌های خودمون که ظاهر و پوششون متفاوته، نمی‌تونیم؟ به نظرم جهاد بعدی من و شما حرکت به سمت ایجاد این گفتگو و مفاهمه توی جامعه است. بسه هرچی دور شدیم.  

ما نیاز داریم به نقاط مشترک...به درک مشترک...به مفاهیم مشترک...ارزش‌های مشترک، شادی و غم مشترک. 

بازی ایران و ولز و شادی پلیس و مردم در کنار همدیگه یه نمونه‌ش بود.

 

+ پسرای عزیز! شما به خودتون نگیرید یه وقت فردا بلند شید برید برای ایجاد فهم مشترک با خانم‌ها! شما با آقایونشون فهم مشترک پیدا کنید :)  

 

۱۰:۵۷
سر باز
۱۳ آذر ۰۱ , ۱۱:۰۲

سلام

 

مسئله اینه که با فضاسازی دارن جلوی تفکر رو میگیرن ... ماجرا رو احساسی کردن و پر از کینه ... باید یه جوری جلوی این هیجانات کنترل نشده رو گرفت! کنترلش کرد ...

 

 

 

باید محبت کرد و کلمه مشترک پیدا کرد

لذا آقایون محترم برید دنبال خانم ها برای محبت :)))

پاسخ :

:|
mava movahed
۱۳ آذر ۰۱ , ۲۰:۴۷

شاید یکی از قشنگ ترین تحلیل هایی ک تو این چند وقت دیدم ...

عجیبه ...ماها با خودمون سر جنگ داریم انگار ...غافل از اینکه بچه های خودمونو داریم نابود میکنیم ...مذهبی و غیر مذهبی افتادیم ب جون هم ...ب جای اینکه دلیل پیدا کنیم برا پشت هم بودن فقط داریم میجنگیم باهم ...مسخره ترین اتفاق این چند وقتم حرفایی بود ک در مورد تیم ملی زده میشد ...طوری حرف میزدن انگار ن انگار اینا بچه های خودمون هستن و اگه درد یا ارزشی هست بینمون مشترکه ...

پاسخ :

و البته شادی بعد از برد یکی از اون مفاهیم مشترک بود...و من یادم نمیاد آخرین شادی یا غم مشترک ما ایرانی ها چی بود...شاید شهادت حاج قاسم.
ولی قرار نیست همیشه سلبی کار کنیم و کشته و شهید بدیم تا مردم غم مشترک داشته باشن. شادی مشترک هم نیازه.
شاید خیریت این اتفاقا در این باشه که آقای صدا و سیما به خودش بیاد و به اسم شادی مشترک پول تو جیب امثال جوان و مدیری نریزه. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

روزهایِ تَبـعید

...در این اِشکستگی‌ها صد درستی‌ست ...

سوار پیش آمد و گفت: جلودارها هنوز خبری از شهر نیاورده‌اند. بیم آن دارم که امشب را هم در راه باشیم.
عبدالله پاسخ داد: نه جوانمرد. نه. بد به دلت راه نده. چند فرسخ بیشتر تا دیارمان نمانده. خدا بخواهد قبل از تاریکی کامل هوا خواهیم رسید.
تاجر جوان با لبخندی پر از امید، سوار را بدرقه کرد و سوار که چند سالی از عبدالله بزرگتر بود، مسیر بازگشت به انتهای کاروان را پیش گرفت در حالی که با خود می‌گفت:« این جوانک نه خستگی می‌شناسد نه خطر.»

Designed By Erfan Powered by Bayan