این آخرین نفس...برای دیدنت...

به عنوان یه پسر انقلابی این رو می‌تونم بگم که شبیخون رسانه‌ای انقدر زیاده...انقدر زیاده...که در مواجه با کنشگری یه پسر دین گریز یا دختر بی حجاب یا فرد مسن برگشته از انقلاب و نظام و تمام آرمان‌های قبلی خودش، احتمالِ نادانسته بودن اون کنش خیلی بیشتر از دانسته و معاندانه بودنشه. 

اگه وسط روز چند میلیون بار توی گوش‌ت نجوا کنن که الان شبه، تو هم به روز بودن روز شک می‌کنی.

 

جبهه باطل امروز به عریان‌ترین شکل خودش در طول تاریخ داره جلوه‌گری می‌کنه و همه ما به نوعی قربانی این ترور فرهنگی هستیم.

یادمون نره که نبرد دیروز و امروز و فردای انقلاب اسلامی با مدرنیته، یکی از مخوف‌ترین و شاید مخوف‌ترین نبرد جبهه حق در طول تاریخ باشه.

 

 

پ.ن: و من اصلا تعجب نکردم وقتی مادرم بعد از چند بار بیرون رفتن با دوستاش، حرفای بی‌بی‌سی رو تکرار کرد، بدون اینکه تا حالا بی‌بی‌سی دیده باشه.

رسماً به آخرالزمان خوش آمدید. 

۱۳:۵۹

برای داشتن یک زندگی مشترک موفق، باید گاو باشید!

به نام خدا

 

- نمی‌تونم دغدغه‌ها و خستگی و حوصله‌ سر رفتن‌های یه نفر دیگه رو هم تحمل کنم. 

- پس غلط کردی ازدواج کردی.

- راه دیگه‌ای نداشتم، یا باید ازدواج می‌کردم یا به گناه میفتادم. 

- می‌خواستم به همین برسی که راه دیگه‌ای نداشتی. پس درست کردی که ازدواج کردی! 

- ولی با پای یکی دیگه راه رفتن خیلی سخته. گاهی مجبوری آرومِ آروم بری تا هم‌سر و هم‌پایی که انتخاب کردی بتونه بهت برسه. 

- برای اونم خیلی جاها همینطوره.

- گاهی وقتا اعصابمو به هم می‌ریزه.

- اگه هدف آرامشه، اگه قراره لباس همدیگه باشید، باید یاد بگیری ببینی و نبینی. بشنوی و نشنوی. 

- ینی چی؟ 

- یعنی یه کم بیخیال شو. قرار نیست همه چی همیشه سر جاش باشه. زندگی با پروژه سر کارت فرق داره. یه روزی تو خسته‌ای، یه روزی هم خانمت. حالا از راه میای و می‌بینی ظرفا مونده، یا خونه جارو نشده. تو ببین و نبین. 

- اینکه باید خودمو به نفهمی بزنم خیلی برام درد داره. 

- دردِ جر و بحث و ناراحتیای بعدش بیشتره. شریکت کامل نیست، همونطور که تو. اگه بخوای ذره‌بین بگیری دستت فقط به زندگیت آسیب می‌زنی. پس باید نفهمی. باید چشماتو ببندی تا آروم بگیری.

یه کلام: باید گاو باشی.  

 

پ.ن: دعوت می‌کنم از سکوت، مخروط ناقص مشکی و تمام متاهلین که در ادامه جمله زیر یه پست بنویسن، لطفا: 

برای داشتن یک زندگی مشترک موفق، باید...

۱۰:۴۲

بپا دیر نشه...

- خدا با ما که دلتنگیم سرسنگین نخواهد شد... اصلا به دلم افتاده که ما قراره هر طوری هست عاقبت بخیر بشیم.

- نقل این حرفا نیست... خدا به رسولشم چک سفید امضا نداده. اگه هم ختم به خیر شدنی تو کار باشه، یه انتخابه...باس انتخابش کنی و پای عواقبشم واسی!

دیر یا زود، باید دس به انتخاب بزنی...وسطم نداره...یا اینوری یا اونوری.

بپا دیر نشه.

 

#دیالوگ_نوشت

۱۶:۱۳

روزهایِ تَبـعید

...در این اِشکستگی‌ها صد درستی‌ست ...

سوار پیش آمد و گفت: جلودارها هنوز خبری از شهر نیاورده‌اند. بیم آن دارم که امشب را هم در راه باشیم.
عبدالله پاسخ داد: نه جوانمرد. نه. بد به دلت راه نده. چند فرسخ بیشتر تا دیارمان نمانده. خدا بخواهد قبل از تاریکی کامل هوا خواهیم رسید.
تاجر جوان با لبخندی پر از امید، سوار را بدرقه کرد و سوار که چند سالی از عبدالله بزرگتر بود، مسیر بازگشت به انتهای کاروان را پیش گرفت در حالی که با خود می‌گفت:« این جوانک نه خستگی می‌شناسد نه خطر.»

Designed By Erfan Powered by Bayan